آوازِ ناتمام در میدان آزادی
قرار بود صدا در تهران شنیده شود؛ صدایی برای مردم، برای خیابانها، برای خاطرهها. در دل میدان آزادی، جایی که نامش با نفسهای جمعی ما گره خورده، قرار بود همایون شجریان بخواند؛ رایگان، برای همه. اما نشد؛ شاید روزگار نخواست.
قرار بود صدا در تهران شنیده شود؛ صدایی برای مردم، برای خیابانها، برای خاطرهها. در دل میدان آزادی، جایی که نامش با نفسهای جمعی ما گره خورده، قرار بود همایون شجریان بخواند؛ رایگان، برای همه. اما نشد؛ شاید روزگار نخواست.
این روزها هنوز زخمی بر تن شهر و بر دل مردم نشسته است؛ زخمی از جنگ 12روزه، از شبها و روزهای پراضطراب و پرهیاهو. مردمی که زخم دیدند، اما با عشق تمام کنار وطن ماندند. شاید همین دورهمی موسیقایی میتوانست مرهمی باشد، تسکینی برای دلهای خسته، جشنی جمعی در دل میدان آزادی. اما آن لحظه ناتمام ماند.